زمودن

لغت نامه دهخدا

زمودن. [ زَ دَ ] ( مص ) نقش و نگار کردن. ( برهان ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ رشیدی ).نگار کردن. ( شرفنامه منیری ). نقش کردن. ( فرهنگ جهانگیری ). || زردوزی کردن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

نقش و نگار کردن، زردوزی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال اعداد فال اعداد فال قهوه فال قهوه فال پی ام سی فال پی ام سی