زمزمیدن

لغت نامه دهخدا

زمزمیدن. [ زَ زَ دَ ] ( مص ) بسیار خوردن. ( آنندراج ). پر خوردن. ( ناظم الاطباء ). || عطسه کردن به آهستگی و آرامی. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
روزگار
روزگار
فاک
فاک
مابه التفاوت
مابه التفاوت
فال امروز
فال امروز