زقزقیدن در زبان فارسی، واژهای است که معمولاً برای توصیف نوعی راه رفتن ناهماهنگ، لرزان یا لنگان بهکار میرود. این واژه ریشه در فارسی کهن دارد و احتمالاً از تقلید صدای حرکت ناهماهنگ یا قدمزدن لرزان ساخته شده است و در اصل، حالتی را نشان میدهد که شخص یا حیوان در هنگام حرکت، تعادل کامل ندارد و بدنش در هر قدم بهگونهای غیرطبیعی تکان میخورد. در کاربرد روزمره، وقتی گفته میشود کسی «زقزقکنان راه میرفت»، یعنی او با گامهایی ناپایدار و کند حرکت میکرد؛ گویی در اثر ضعف، درد پا، یا خستگی نمیتواند راست و استوار قدم بردارد. این تعبیر نوعی تصویر ذهنی از حرکتی ناپیوسته و متزلزل را ایجاد میکند و معمولاً با لحنی توصیفی و گاه طنزآمیز بهکار میرود. در متون ادبی نیز «زقزقیدن» میتواند علاوه بر معنای ظاهریِ لنگان رفتن، نشانهای از ناتوانی، پیری یا خستگی روحی باشد. نویسندگان با استفاده از این واژه، تصویری زنده از وضعیت جسمی یا روحی شخصیتها میسازند؛ مثلاً پیرمردی که «زقزقکنان از کوچه گذشت»، نهفقط ناتوانی بدنی او، بلکه گذر زمان و فرسودگی عمرش را نیز القا میکند.