زفیف. [ زَ ] ( ع مص ) شتافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی، ترتیب عادل بن علی ). زف. رجوع به زَف. و نشوءاللغة ص 19 شود. || ( ص ) شترمرغ نر بسیارزف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سریع. ( اقرب الموارد ). رجوع به همین کتاب شود.