رؤساء

لغت نامه دهخدا

رؤساء. [ رُ ءَ ] ( ع اِ ) ج ِ رئیس. سران. بزرگان. مهتران: یکی از رؤسای حلب که مرا با او سابقه معرفتی بود گذر کرد. ( گلستان ). و رجوع به رئیس شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
عندلیب
عندلیب
آهنگر
آهنگر
قالب
قالب