روباروی شدن

لغت نامه دهخدا

روباروی شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) مقابلة. مواجهة. برابر شدن. مقابل شدن. مواجه شدن:
با کدامین رو نمیدانم سلیم !
میشود آیینه روباروی او.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).مقابلة؛ روباروی شدن. ( منتهی الارب ). و رجوع به روبرو و روباروی و روباروی کردن شود.

فرهنگ فارسی

مقابله مواجهه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال احساس فال احساس استخاره کن استخاره کن فال زندگی فال زندگی