رهض

لغت نامه دهخدا

رهض. [ رَ ] ( ع مص ) جامه شستن. || رهض المحموم؛ اذا اخذته الرهضاء. ( از المصادر زوزنی چ بینش ص 238 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انسجام
انسجام
اسکل
اسکل
اندر
اندر
لحظه
لحظه