رجرجه

لغت نامه دهخدا

( رجرجة ) رجرجة. [ رَ رَ ج َ ] ( ع مص ) لرزیدن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جنبان شدن. ( دهار ). مضطرب و ناتوان شدن. ( از اقرب الموارد ). || جنباندن. ( ناظم الاطباء ). || مانده کردن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
رجرجة. [ رِ رِ ج َ ] ( ع اِ ) باقی آب بر روی لای آمیخته به گل تنک در حوض که از آن نفعی نباشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). و منه الحدیث:لاتقوم الساعة الا علی شرار الناس کرجرجة الماء الخبیث، و یروی: رجراجة. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). باقیمانده آب تیره و گل آلوده در حوض. ( از اقرب الموارد ). || جماعت بسیار در حرب. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). گروه بسیار در جنگ. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || ثرید چرب. ( ناظم الاطباء ). || آب دهن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب )( آنندراج ). بزاق. ( اقرب الموارد ). || ( ص )گول. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی که خرد ندارد. ( از اقرب الموارد ). مرد گول و بی عقل. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال عشقی فال عشقی فال رابطه فال رابطه فال تک نیت فال تک نیت