ذوالقندس

لغت نامه دهخدا

ذوالقندس. [ ] ( اِخ ) در مجمل التواریخ و القصص چ طهران آمده است: ملک ذوشناتر سبع و عشرون سنة. مردی درشت و بی رحمت بود از خاندان ملک ذوشناتر. در سیر ذوالقندس را گوید و حمزة الاصفهانی این مرد را گفته است و در تاریخ جریر نام وی لخیعة العالم گوید، و خدای تعالی داناتر است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اوشاخ
اوشاخ
اشتراک
اشتراک
ایده آل
ایده آل
قرین
قرین