درستگو

لغت نامه دهخدا

درستگو. [ دُ رُ ] ( نف مرکب ) درست گوینده. راستگو و صادق القول. ( آنندراج ). ضد دروغگو. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مرسوله
مرسوله
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
ذکر یا حمید الفعال ذالمن
شیمیل
شیمیل
سلیم
سلیم