خلطملط کردن

لغت نامه دهخدا

خلطملط کردن. [ خ ِ طُ م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تخلیط کردن. بهم آمیختن. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- خلطملط کردن در سخن؛ در سخن مقدماتی را بجای هم نشاندن بقصد سفسطه یا بدون قصد شلوغ کردن در کلام را.

فرهنگ فارسی

تخلیط کردن بهم آمیختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سطح
سطح
فوت جاب
فوت جاب
چوسی
چوسی
آراست
آراست