حندیقه

لغت نامه دهخدا

( حندیقة ) حندیقة. [ ح ِ ق َ ] ( ع اِ ) حُندوقَه. حدقه است و نون آن زاید است. ( اقرب الموارد ). سیاهی چشم و حدقه. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شغال
شغال
نشانه
نشانه
اعتلا
اعتلا
لطیف
لطیف