جاگرم کردن

لغت نامه دهخدا

جاگرم کردن. [ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از قرار گرفتن. ( آنندراج ). اندکی نشستن:
عجب سرد آمد این کاخ دل انگیز
که تا جاگرم کردی گویدت خیز.نظامی.|| کنایه از مراقبه رفتن بود. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از قرار گرفتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نغمه
نغمه
قیز
قیز
غلام
غلام
ار
ار