جارب

لغت نامه دهخدا

جارب. [ ] ( اِخ ) یکی از شجاعان داود بود. ( دوم سموئیل 23:38 ) ( اول تواریخ ایام 11:40 ). و تل جارب تلی است در نزدیکی اورشلیم ( ارمیا 31:39 ) که بگمان ایوالدجلجثه و بگمان کاندر همان خرابه میباشد که بمسافت سه میل به شیلو مانده واقع است. ( قاموس کتاب مقدس ).

فرهنگ فارسی

از شجاعان داود بود
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کافر همه را به کیش خود پندارد
کافر همه را به کیش خود پندارد
علت
علت
فمبوی
فمبوی
شهرت
شهرت