تذحلم

لغت نامه دهخدا

تذحلم. [ ت َ ذَ ل ُ ] ( ع مص ) فراهم آمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سطح
سطح
طعمه
طعمه
جزئیات
جزئیات
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله