لغت نامه دهخدا
تب مطبقه. [ ت َ ب ِ م ُ ب ِ ق َ / ق ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) تب دموی لازم است و بر دو نوع بود: یکی از عفونت خون در عروق و خارج عروق خیزد و دیگری از سخونت خون و غلیان آن بدون عفونت. ( از بحر الجواهر ).
تب مطبقه. [ ت َ ب ِ م ُ ب ِ ق َ / ق ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) تب دموی لازم است و بر دو نوع بود: یکی از عفونت خون در عروق و خارج عروق خیزد و دیگری از سخونت خون و غلیان آن بدون عفونت. ( از بحر الجواهر ).
تب دموی لازمست و بر دو نوع بود: یکی از عفونت خون در عروق و خارج عروق خیزد و دیگری از سخونت خون و غلیان آن بدون عفونت.