انسحاج

لغت نامه دهخدا

انسحاج. [ اِ س ِ ] ( ع مص ) خراشیده شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ورق 228 الف ). || پوست بازگردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس کش
کس کش
اسکل
اسکل
کس خل
کس خل
فال امروز
فال امروز