اطرهمام

لغت نامه دهخدا

اطرهمام. [ اِ رِ ] ( ع مص ) به اعتدال گوالیدن، یقال: اطرهم الشاب؛ اذا اعتدل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). مُطْرَهِم بمعنی جوان معتدل است. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مُطْرَهِم شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی