احواب

لغت نامه دهخدا

احواب. [ اِح ْ ] ( ع مص ) مایل شدن بر گناه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
آب و آتش
آب و آتش
ژرف
ژرف
کصکش بیناموس
کصکش بیناموس
میلف
میلف