ماهی افه
فرهنگ فارسی
جمله سازی با ماهی افه
از بس به ره عشق درو خار خلیده ست همچون دم ماهی شده هر پنجه ی پایم
منت ایزد را جهان فر ملک شاهی گرفت بانگ نام و دولتش از ماه تا ماهی گرفت
حدیث کوثر آن لب به خضر رخصت نیست زبان اگرچه به صد آب همچو ماهی شست
گر چو ماهی ما درین دریا خوشیم لیک خود را سوی ساحل می کشیم
کمند از گره کرده پنجاه کرد ز ماهی همی برد و بر ماه کرد
گر لطف تو دستگیر گردد گذرم چون شعله از آتش و چو ماهی از آب