اجتهاد بالقوه به حالتی اطلاق میشود که فرد دارای توانایی و ملکه استنباط احکام شرعی باشد، اما این توانایی به فعلیت نرسیده و در عمل از آن استفاده نکرده است. به عبارت دیگر، شخص میتواند به استنباط احکام بپردازد، اما در واقعیت، از این قابلیت بهطور محدود بهرهبرداری کرده و تنها به استنباط احکام معدودی پرداخته است. این مفهوم به وضوح در اصول فقه مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و نشاندهنده پتانسیلهای موجود در افراد برای اجتهاد است.
این اجتهاد به دو دسته اصلی تقسیم میشود: اجتهاد فعلی و اجتهاد بالقوه. در این تقسیمبندی، فردی که ملکه استنباط دارد، ممکن است به دلایل مختلف نتواند این توانایی را به کار گیرد. در نتیجه، اجتهاد بالقوه به عنوان یک مفهوم نظری در فقه مطرح میشود که به بررسی وضعیت افراد میپردازد و این سؤال را مطرح میکند که آیا چنین فردی میتواند به مجتهد دیگری مراجعه کند یا نه. همچنین، موضوعات مربوط به اعتبار احکام قضایی و حکومتی این افراد نیز بررسی میشود.
اجتهاد بالقوه اهمیت بسیاری در فقه دارد، زیرا به درک بهتر از ظرفیتهای موجود در افراد برای استنباط احکام شرعی کمک میکند. این مفهوم زمینهساز بحثهایی در مورد جواز تقلید و مراجعه به مجتهدان دیگر است و همچنین به تحلیل این موضوع میپردازد که آیا احکام صادره از سوی مجتهد بالقوه میتواند بر دیگران نافذ باشد یا خیر. در نهایت، این اجتهاد نه تنها به شناخت تواناییهای فردی در فقه کمک میکند، بلکه به تبیین و تنظیم روابط بین مراجعین و مجتهدان نیز اهمیت دارد.
 
					 
		 
			 
			 
			