گمراه گشتن

لغت نامه دهخدا

گمراه گشتن. [ گ ُ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) غَی. غَوایة. ( منتهی الارب ). گمراه شدن. گمراه گردیدن.و رجوع به گمراه و گمراه شدن و گمراه گردیدن شود.

فرهنگ فارسی

گمراه شدن گمراه گردیدن

جمله سازی با گمراه گشتن

4. مردم اگر از اهل بيت اطاعت كنند و به اقوال آنان تمسك جويند گمراه نمى شوند وهميشه حق در نزد آنهاست.
از این گونه مردن به خدا پناه می بریم و از او میخواهیم ما را توفیق رهائی از اینگونه گمراهی دهاد.
اى خدا! به عزت و بزرگوارى خودت، همه آنها را گمراه و از راه راست منحرف مى كنم.
آن کو همه را دیده یکی گمراه است آن کس که یکی را همه دید آگاه است
رفتیم از پی دل و دانی به راه عشق گمراه تر از ما که بود رهنمای ما
باشد، كيفرى به خاطر گمراهى خود و كيفرى به خاطر حمايت از ظالم و ستمگر وپيشوايان گمراه.