گران روی برش بی نهایت
جمله سازی با گران روی برش بی نهایت
برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت بسته گرو وصالت؛ با ناز جاودانی
جانا ستیزة تو ندارد نهایتی جور و جفا خوش است ولی تا به غایتی
نهایت نیست راه عشق را یار تو یک روباش دست ازکار بردار
مگوی هیچ ز آغاز که جهانی رسید کار بانجام و انتها و نهایت
اگر چه مایده حسن را نهایت نیست ز پاره دل خویش است رزق مهمانش
اقبال بی نهایت درگاه فرخت از جور بی نهایت اعدا گذاشتم