گجک ماری

لغت نامه دهخدا

گجک ماری. [ گ َ ج َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت، در 190000گزی جنوب خاوری کهنوج سر راه مالرو رمشک به گابریک. سکنه آن 8 تن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

جمله سازی با گجک ماری

هر خس ز تندخویی آن گل درین چمن ماری ست خفته در بغل آشیان ما
مردم مجوی و یار مخواه از جهان که هست یاری و مردمی همه ماری و کژدمی
مظلوم بعد مردن ظالم رسد به فیض ماری چو مرد روزی صد مور می‌شود
چنانکه مور که چشم ندارد و ماری که گوش ندارد و او را مار کر خوانند.
تیغش ماری که زهر او نشود دفع ز تف بدخواه او به دارو و افسون
گزیده بسکه نگه های منتم، شده است بدیده حلقه هر چشم رخنه ماری