کوچه بندی

لغت نامه دهخدا

کوچه بندی. [ چ َ / چ ِ ب َ ] ( حامص مرکب ) نشان کردن و علامت گذاشتن حد کوچه ها. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نشان کردن و علامت گذاشتن حد کوچه ها

جمله سازی با کوچه بندی

با پیشوای شهر بگویید: کای سلیم با ترس سر میآر و درین کوچه سر مدار
هزار خاک نشین، آه می کشد ز پی ات نمی شود که به این کوچه بی غبار آیی
«... تو همین کوچه سیدولی - که اون وقتا لوح قبرش پیدا شده بود و من
خواستم تا نظری بنگرم و بازآیم گفت از این کوچه ما راه به در می‌نرود
ما همچو آفتاب به هرجا رسیده‌ایم هر کوچه‌ای که هست به عالم دویده‌ایم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
توانگر
توانگر
متعبد
متعبد
پرده برداشتن
پرده برداشتن
ایده آل
ایده آل