لغت نامه دهخدا
کهمس هلالی.[ ک َ م َ س ِ هَِ ] ( اِخ ) صحابی است. ( منتهی الارب ).
کهمس هلالی.[ ک َ م َ س ِ هَِ ] ( اِخ ) صحابی است. ( منتهی الارب ).
💡 مرا طاووس حسنت هر زمانی رخ همچون هلالی مینماید
💡 حور را این پرده زالی میکند بدر را کم از هلالی میکند
💡 مردم چشم هلالی پاک می بازد نظر رو متاب، ای نازنین، از مردمان پاکباز
💡 به عید آرایِ ابرویِ هلالی ندیدش کس که جان نسپُرد حالی
💡 پای بر فرق هلالی نه، که بهر مقدمت هر زمان صد گوهر از چشم گهر بار آورد
💡 فارغ نشسته بود هلالی بکوی زهد ناگه لب تو دید و خراب شراب شد