کم فشار پسایه
جمله سازی با کم فشار پسایه
خون می چکد از هر مژه زانرو که دلم را سرپنجهٔ مژگان کسی گرم فشار است
استخوان تن چو شیرم از بن هر مو چکید کس گرفتار فشار پنجهٔ مژگان مباد
شد از فشار گردون موی سفید و سرزد شیری که خورده بودیم در روزگار طفلی
شیر علم را حیات تحفه دهی تا شود پنجهٔ شیران شکن، حلق پلنگان فشار
شب هجر تو دشمن خوا باشد چشم گریانم دهد مژگان بهم سودن فشار چنگ شاهینش
شدم یک قطرهٔ خون و چکیدم از سر مژگان محبت طرفه دستی در فشار پیکرم دارد