کله گنده

لغت نامه دهخدا

کله گنده. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ گ ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه، آنکه سرش بزرگ و گنده باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه جمجمه بزرگ دارد.( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || به کنایه، صاحب نفوذ. ( فرهنگ فارسی معین ). آنکه جاه و مقام بلند دارد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کسی که از جهتی نسبت به دیگران برتری و تفوق دارد. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ). || آنکه ثروت بسیار دارد.متمول. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). آدم متعین و متشخص و اعیان منش. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ). || در این صفت گاهی تحقیر و تمسخر و توهین نیز وجود دارد و به هر حال هرگز خوشبینی نسبت به این طبقات از آن مفهوم نمی شود. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ).

فرهنگ معین

( ~. گُ دِ ) (ص مر. )۱ - آن که سرش بزرگ و گنده باشد. ۲ - (عا. ) صاحب نفوذ.

فرهنگ عمید

شخص مقتدر و بانفوذ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه سرش بزرگ و گنده باشد ۲ - صاحب نفوذ: (... از کله گنده های شهر حساب میشود ).

ویکی واژه

آن که سرش بزرگ و گنده باشد.
صاحب نفوذ.

جمله سازی با کله گنده

مرا چه غم که ملامت کنند مدعیان محیط کی به دهان سگان شود گنده
على - عليه السلام - فرمود: ((اين شكم گنده ها خودشان روزها در بستر نرم استراحت مىكنند و آنها (اموالى و ايرانيان ) روزهاى گرم به خاطر خدا فعاليت مى كنند و آنگاه از منمى خواهند كه آنها را طرد كنم تا از ستمكاران باشم، قسم به خدا كه دانه را شكافت وآدمى را آفريد كه از رسول خدا شنيدم فرمود:
تا کند گنده ای درشت به کف راست با هره ای چو چنبر دف
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال مارگاریتا فال مارگاریتا