کله درازی

لغت نامه دهخدا

کله درازی. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ دَ ] ( حامص مرکب ) غوغا و هنگامه و فتنه و فساد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

غوغا و هنگامه و فتنه و فساد

جمله سازی با کله درازی

در این محوطه تل‌های گورستانی مستطیل‌شکل درازی نیز یافت شدند که مورد توجه باستان‌شناسان قرار گرفت. این تل‌ها را "درازبسترهای نوع سومرن" نام داده‌اند.
آه می‌باشد مسلسلِ خاطرِ افگار را در درازی نیست کوتاهی شبِ بیمار را
از زلف او سخن به درازی کند کمال ز صف دهانش کن که سخن مختصر شود
من از درازی مژگانت این گمان دارم ترا بسایه خود فارغ از نقاب کند
ای دل تو چه می‌شوی چنین در کارش کار سر زلف او درازی دارد
در زلف تو درازی روز شمار هست لیکن شکنج و حلقه فزون دارد از شمار