چشمه بماهی شدن
جمله سازی با چشمه بماهی شدن
بدو گفتند از مه تا بماهی که بیند چون تویی در پادشاهی
داشت از مه تا بماهی را نگاه در پناه خویش اسم الحفیظ
ز لا موجود شد سرّ کماهی ببین بگرفته لا ا زمه بماهی
حقیقت دیده اسرار کماهیست گرفته نورش از مه تا بماهی است
دمی تاجت نهد بر سر ز شاهی دمیت از مه در اندازد بماهی
مهی چون او بماهی برنیاید شهی ز انسان بگاهی برنیاید