چار سنجاق

لغت نامه دهخدا

چارسنجاق. [ س َ ] ( اِخ ) قصبه ای از قصبات کشور ترکیه که در ولایت معمورة العزیز در 40 هزارمتری شمال خرپوت واقع است. ( قاموس الاعلام ج 1 ).

فرهنگ فارسی

قصبه ای از قصبات کشور ترکیه که در ولایت معموره العزیز در ۴٠ هزار متری شمال خرپوت واقعست.

جمله سازی با چار سنجاق

جیل در داستان اصلی بازی، در سال ۱۹۹۶ به گروه استارز پیوست و در تیم آلفا به عنوان مأمور امنیتی فعال شد. او مهارت بالایی را در استفاده از نخ و سنجاق برای بازکردن درهای بسته داشت.
سنجاق زور یکی از سنجاق‌های امپراتوری عثمانی بود. در ۱۸۵۷ میلادی زیر نظر ولایت بغداد اداره می‌شد. بنا به گزارش‌ها در حدود ۱۸۷۶ بخشی از ولایت حلب بوده‌است.
سنجاق اسکندرون یکی از مناطق سوریه در زمان معاصر بوده که با وجود اینکه در سال ۱۹۳۹ به ترکیه الحاق شد برای سوری‌ها استان پانزدهم به شمار می‌رود.
از اشیایی که همراه با اسکلت‌ها به دست آمده می‌توان به: خنجر، سرنیزه و پیکان در گور مردان و سنجاق سینه، مهره‌های تزئینی، پولک و … در گور زنان اشاره کرد.
اوزون حسن که مترصد فرصت بود، هنگامی که جهانشاه در نزدیکی سنجاق در منطقه چپقچور اردو زده بود به او شبیخون زده و موفق شد آنان را غافلگیر کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قمبل
قمبل
کونی
کونی
چسی
چسی
مأوا
مأوا