نوازش پذیر

لغت نامه دهخدا

نوازش پذیر. [ ن َ زِ پ َ ] ( نف مرکب ) پذیرنده مهربانی و عنایت و محبت. کنایه از زیردست و رعیت و کسی که در پناه تفقد و سرپرستی دیگری قرار دارد. که مورد نواخت و ملاطفت و مهربانی است:
چو گشتند از او آن اسیران او
به شفقت نوازش پذیران او.نظامی.

فرهنگ فارسی

پذیرند. مهربانی و عنایت و محبت. کنایه از زیر دست و رعیت و کسی که در پناه تفقد و سرپرستی دیگری قرار دارد. که مورد نواخت و ملاطفت و مهربانی است.

جمله سازی با نوازش پذیر

دختر مسلم را آوردند او را نشاند روى زانوى خودش و شروع كرد به نوازش ‍ كردن.
کی گره باز از دل من باده گلگون کند؟ نی مگر دست نوازش ز آستین بیرون کند
قدردانی ز حریفان چو نمانده ست سلیم به نوازش چو سبو دست خودم بر دوش است
چو تیغم پهلوی خود جای ده جوهر تماشا کن بکش دست نوازش بر سرم دیگر تماشا کن
درد یتیمی و گرسنگی را کشیده باشد؛ لذا پیامبر اسلام گاهی یتیمی می‌دید قطرات گریه‌اش می‌گرفت و او را در دامانش می‌نشاند و نوازش می‌کرد.
اين توفيق الهى بود كه رفيق راه من شد، و اين دست لطف هدايتش بود كه مرا نوازش داد ورهبرى كرد.