جمله سازی با نفس درست کردن
همچنین تن که آلت دل توست کارهای دلت به اوست درست
جان خود ایثار کردند از نخست تا به اول بود آخرشان درست
بهر نثار تست که سر بر زند همی از بوته افق چو درست زر آفتاب
هر که او حال خرابات بداند به درست هر چه دارد همه در حال به بازار دهد
کی دانستم که بعد از آن عزم درست آن روز به خواب شب همی باید جست
گر به فرض این عزم تو ناید درست کاختیار آن نه اندر دست توست