نعره براوردن

لغت نامه دهخدا

( نعره برآوردن ) نعره برآوردن. [ ن َ رَ / رِ ب َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) غریو کشیدن. بانگ زدن. فریاد کشیدن:
چو رستم شنید این سخنها تمام
برآورد یک نعره و گفت نام.فردوسی.شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود نعره برآورد و راه بیابان گرفت. ( گلستان سعدی ).

فرهنگ فارسی

( نعره بر آوردن ) غریو کشیدن ٠ بانگ زدن ٠ فریاد کشیدن ٠

جمله سازی با نعره براوردن

هر چند او را به خاطر سكوت اخلاقى پر معنايش (ابن سكيت ) مى خواندند، ولى اينفرياد، آخرين سكوتهايش را جبران كرد، و همه قهقهه ها و نعره هاى پليدمتوكل را نابود نمود، و اين درس را آموخت كه بين ما و رژيم طاغوتيان تنها خون حكم مىكند.
یک بچه شیر نمی‌تواند نعره بزند به همین دلیل از باغ وحش فرار می‌کند و پدرش به همراه یک کوالا یک سنجاب، یک زرافه و یک مار به دنبال او می‌گردند و در نهایت او را از دست یک گله بوفالو و در یک جزیره آتشفشانی فعال نجات می‌دهند.
دل نعره می‌زند که بکش خویش را ز عشق ور جمله جان نگردی دل را بحل مکن
منم که طوف حرم کرده ام بتی به کنار منم که پیش بتان نعره های هو زده ام
باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق باز برآمد ز جان نعره و هیهای عشق
هر کو گل رخسار تو یکبار به‌بیند گر جامه در آن نعره‌زنان شد شده باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
نقض یعنی چه؟
نقض یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
نجات یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز