نابه اندامی

لغت نامه دهخدا

نابه اندامی. [ ب ِ اَ ] ( حامص مرکب ) ناموزونی. عدم تناسب.

جمله سازی با نابه اندامی

کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (۱۱) دروغ‌زن گرفت ثمود پیغامبر خویش را بوی اندامی خویش و بناپاکی خویش.
آزمایشگاه طبی - تست ورزش - اکوکاردیوگرافی - سونوگرافی- سی تی اسکن - رادیولوژی - سنگ‌شکن برون اندامی - درمانگاه فیزیوتراپی از بخش‌های پاراکلینیک و درمانگاهی آن می‌باشند.
گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد به خرمن گل به جیب و دامن اغیار می ریزد
رَحِم یا زِهدان اندامی است در بدن جنس ماده پستانداران که جنین در آن به‌وجود آمده و رشد می‌کند تا هنگام زایمان فرا رسد.
نازک اندامی که من دیدم، ستم باشد برو از پی قتلم بر آن موی کمر، دامان زدن
رَحِم یا زِهدان اندامی است در بدن جنس ماده پستانداران که جنین در آن به‌وجود آمده و رشد می‌کند تا هنگام زایمان فرا رسد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیقه یعنی چه؟
سلیقه یعنی چه؟
پوزیشن یعنی چه؟
پوزیشن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز