مرده خوری

لغت نامه دهخدا

مرده خوری. [ م ُ دَ / دِ خوَ / خ ُ ] ( حامص مرکب ) عمل مرده خور. مرده خواری. رجوع به مرده خوار شود.

فرهنگ فارسی

عمل و شغل مرده خوار مرده خوری.

جمله سازی با مرده خوری

💡 جان داده‌ام ز غیرت و از رشک مرده‌ام خندان چو با رقیب تکلم نموده‌ای

💡 هله تیغ عشق برکش بکش این شکسته دل را که ز کشتن تو یابد دل مرده زندگانی

💡 کو دل شده ای کت نظری دیده و مرده جانش به عدم رفته و سویت نگران است

💡 به پایِ مردیِ لوح اللّهم نبد حاجت به دست کاریِ خود مرده زنده بنمودم

💡 و بعضى از شما غيبت بعضى نكند آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده اشرا بخورد، از آن كراهت داريد...