فرهنگستان زبان و ادب
{lever rule, lever law} [شیمی، فیزیک] [فیزیک] روشی برای تعیین مقدار هریک از فازها در ناحیه ای دوفازه با استفاده از نمودار فاز [شیمی] قاعده ای که براساس آن مقادیر نسبی دو فاز a و b در حالت تعادل به یکدیگر مرتبط می شوند
{lever rule, lever law} [شیمی، فیزیک] [فیزیک] روشی برای تعیین مقدار هریک از فازها در ناحیه ای دوفازه با استفاده از نمودار فاز [شیمی] قاعده ای که براساس آن مقادیر نسبی دو فاز a و b در حالت تعادل به یکدیگر مرتبط می شوند
💡 ای که گر لطف تو فرماندۀ ایّام شود از جهان قاعدۀ جور و جفا برخیزد
💡 جز غدر نیست قاعدۀ روزگار و خلق یکسر گرفته اند همه رنگ روزگار
💡 نهاده قاعدۀ عدل تو در این کشور چنانکه شاهین مرکب را دهد مرسوم
💡 توبه پذیرد ز عشق هر نفسی دل و لیک غیرِ طبیعت گرفت قاعدۀ خویِ دوست