فطرت نوائی

لغت نامه دهخدا

فطرت نوائی. [ ف ِ رَ ت ِ ن َ ] ( اِخ ) چراغعلی خان. اصلش از قصبه نوای مازندران و از نجبای آن سامان بوده و در مبادی دولت خاقان صاحبقران در آن حضرت اعتبار وافر داشته، سپس به وزارت شاهزاده حسینعلی میرزا فرمانفرمای فارس مأمور شد... آخرالامر از آن منصب معاف شد و بحضرت خاقان صاحبقران بازگشت و رحلت کرد. ( از مجمع الفصحاء رضاقلی خان هدایت ج 2 ص 394 ).

جمله سازی با فطرت نوائی

بینوایان را نوائی دیگر است خوش نوائی می طلب از بینوا
در آن مجلس نوائی آنچنان ساخت که بلبل نعره زد گل خرقه انداخت
عمامه تزویر برهن خم می کن ای شیخ که در صومعه بی برگ و نوائی
نی و نای را باد شاهی دمید دف بی‌نوا را نوائی رسید
اندر هوای عشقت ایشمع بزم وحدت بلبل کشد نوائی مطرب زند ترانه
چنگ را پیش قلندر چون نواخت از نوائی شیشه ی جانش گداخت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
محنت یعنی چه؟
محنت یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
کپه اقلی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز