فتخ ماده

لغت نامه دهخدا

فتخ ماده. [ ف َ خ ِ دَ / دِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) علتی که بدان فرج زن بآماسد و چون برِ مرد شود خصیه بآماسد. و آن را قبح ماده هم گویند، کذا فی القنیه. ( از مؤید الفضلا ) ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

علتی که بدان فرج زن باماسد و چون بر مرد شود خصیه باماسد و آن را قبح ماده هم گویند.

جمله سازی با فتخ ماده

اگر چه ماده و نر نیست تیغ در کف او بماده ماند و باشد بمرگ آبستن
پرندگان نر آواز می‌خوانند و پرجنب وجوش تر از پرندگان ماده هستند).
حملهٔ ماده به صورت هم جریست آفت او هم‌چو آن خر از خریست
گزیری به چاهی در افتاده بود که از هول او شیر نر ماده بود
بود آن ماده یعنی که هر شیئی کند بیشک قبول صورت از وی