لاقح
فرهنگ معین
ویکی واژه
آن چه نخل را بدان گشنی د
بادی که ابر پیدا کند و درخت را بارور سازد.
آبستن کننده،
آبستن شونده.
جمله سازی با لاقح
اضحک فی الروض ثغر الاقحوان عبرة الغیم اذا طاب الزمان
اشّمُ روایح نور الخُزامی واصبوا الی الرند و الاقحوان