لغت نامه دهخدا
غلطغلوط. [ غ َ ل َ غ ُ ] ( ص مرکب، اِ مرکب، ازاتباع ) در تداول عامه به معنی پرغلط استعمال شود.
غلطغلوط. [ غ َ ل َ غ ُ ] ( ص مرکب، اِ مرکب، ازاتباع ) در تداول عامه به معنی پرغلط استعمال شود.
( ~. غُ ) [ ازع. ] (عا. ) ۱ - (ص مر. ) پر غلط، بسیار غلط. ۲ - (ق مر. ) با غلط بسیار.
۱ - ( صفت ) پر غلط بسیار غلط ۲ - با غلط بسیار: کاغذ را غلط و غلوط نوشت و تمام کرد.
پر غلط، بسیار غلط.
با غلط بسیار.
💡 ای که تو پاس غلط کردهٔ خود میداری آنچه پیش تو سکون است خرام است اینجا
💡 31- زيرا فرض اختلاف آن دو، از هر جهت، فرض غلط است، زيرا دو چيز ولو در يكجهت، مانند وجود و هستى، باهم اتفاق دارند.
💡 شب از میخانه سوی خانقه رفتم غلط کردم سحر می بایدم از نشئه تریاک برخیزم
💡 بگفته فرزندان وی این مطلب کاملأ غلط است وحقیقت ندارد هیچ نوشتهای از آن مرحوم در این مورد وجود ندارد.
💡 در غم شوق تو سخن کس ننوشت بدین نمط خوشتر از این کسی نگفت نیست در این سخن غلط
💡 غـوغـاى محيط، وسوسه هاى اغواگران، تقليد نياكان و فرهنگهاى غلط و طاغوتى هرگزنمى تواند آنها را از مسيرشان منحرف سازد.