عنبر قنبر

لغت نامه دهخدا

عنبرقنبر. [ عَم ْ ب َ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان پائین شهرستان نهاوند. سکنه آن 520 تن. آب آنجا از رودخانه گیان و محصول آن غلات، توتون، حبوب و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاونددر ۱۳ کیلومتری شمال غربی نهاوند و ۳ کیلومتری جنوب رودخانه گاماسیاب دشت و سردسیر ۵۲٠ تن سکنه آب از رودخانه گیان محصول غلات توتون حبوبات لبنیات شغل زراعت و گله داری.
ده از دهستان پائین شهرستان نهاوند

جمله سازی با عنبر قنبر

پیش سروش چون خرامد خاک باش چون گلش عنبر فشاند باد باش
هر زمان سنبل هندوی تو در تاب شود که خرد نسبتم از بهر چه با عنبر کرد
خطت کشیده دایره عنبرین بماه خالت نهاده نقطه مشکین بر آفتاب
از زلفش آن دلی که زند دم، چگونه او یاد آورد ز نافه و عنبر به بو کند
صبح از نسیم زلف تو، یکدم دمیده است عالم همه شمامه عنبر، گرفته است
زند بر نافه آهو سیاهی غنچه لاله دهد خاک چمن بر باد بوی عنبر سارا