لغت نامه دهخدا
عقرب سلیمانی. [ ع َ رَ ب ِ س ُ ل َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) این ترکیب در آنندراج بدون شرحی آمده وبیت ذیل نیز برای شاهد آن ذکر شده است:
نعوذ باﷲ از آن افعی زمردفام
که طعنه ها زده بر عقرب سلیمانی.طالب آملی ( در تعریف تیغ ).
عقرب سلیمانی. [ ع َ رَ ب ِ س ُ ل َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) این ترکیب در آنندراج بدون شرحی آمده وبیت ذیل نیز برای شاهد آن ذکر شده است:
نعوذ باﷲ از آن افعی زمردفام
که طعنه ها زده بر عقرب سلیمانی.طالب آملی ( در تعریف تیغ ).
این ترکیب در آنندراج بدون شرحی آمده
💡 قاسم سلیمانی در پی اعتراضات سراسری مردم سوریه، بشار اسد را متقاعد کرد که تسلیم خواستههای مردم سوریه نشود.
💡 دهان گفتگو را خاتم مهر خموشی کن اگر داری به ملک عافیت ذوق سلیمانی
💡 طوق در گردن به گردون میپری چون گردباد جای شرم است آن سلیمانی و این انگشتری
💡 بخت باید مرد را در هند پر دیو و پری بخت اگر آید به سر، موری سلیمانی کند
💡 این گروه سرودی منتشر کرد که در آن از قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران، تمجید کرد.
💡 تو پری رویی و دیوانه مکن خسرو را عهد شه را چو فلک عهد سلیمانی کرد