طریق العنصل
فرهنگ فارسی
جمله سازی با طریق العنصل
فرو ماندم از چاره همچون غریق برون از مدارا ندیدم طریق
تا بود بر طریق هدا بود مقتدا منهاج خلق و قبله خاص و عوام شد
زان طریق فصاحت او سپرد تا که جاهل بدان فریب خورد
طریق و مذهب عاشق چنانست که هر کو خودنکشت از عاصیانست
طریق ادب را نکو پاس دار که نخل ادب، دولت آرد به بار
اگر خواهی که ننشینی جگر خون منه پا از طریق شرع بیرون