صلح ابادو

لغت نامه دهخدا

( صلح آبادو ) صلح آبادو. [ ص ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قهاب رستاق بخش صیدآباد شهرستان دامغان، واقع در 15هزارگزی خاور صیدآباد 1هزارگزی ایستگاه سرخده. جلگه، معتدل و دارای 470 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، حبوبات، پنبه،پسته و بادام. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است. از ایستگاه راه فرعی ودبستان نیز دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

( صلح آبادو ) دهی از دهستان قهاب رستاق بخش صید آباد شهرستان دامغان

جمله سازی با صلح ابادو

چون می‌شود هر صلح تو، سرمایه جنگ دگر خرسند چون گردد دلم، از صلح جنگ‌آمیز تو؟
ما دم از صلح زنیم و همه قهرند از ما خلق را این چه ره و رسم و چسان کردار است
در خموشی همه صلح است‌، نه جنگ است اینجا غنچه شو، دامن آرام به چنگ است اینجا
3 - در روايات متعددى صلح حديبيه به عنوان فتح مبين معرفى شده است از جمله:
رشتهٔ مهر چنان می‌گسل از هم که چو خط ز در صلح در آید بتوان بست به هم
و گفت: با خلق خدا صلح کردم که هرگز جنگ نکردم و با نفس جنگی کردم که هرگز صلح نکردم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیم
سلیم
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
ارق ملی
ارق ملی
فال امروز
فال امروز