شلم صنوبر

لغت نامه دهخدا

شلم صنوبر. [ ش َ ل َ ص َ ب َ ] ( اِمرکب ) راتینج. ( ریاض الادویة ). رجوع به راتینج شود.

فرهنگ فارسی

راتینج

جمله سازی با شلم صنوبر

در غمت اشک من ببین آی و به دیده ام نشین ز آنکه صنوبری چنین بر لب جویبار به
تا سوی باغ آری گذر سرو و صنوبر را نگر عمری پی نظاره سر بر کرده از دیوارها
اگر صنوبر و ماهی شگفت و طرفه است این شگفت و طرفه بود مردم از صنوبر و ماه
مشک و کافور و صنوبر بید مجنون در طلب دور و نزدیک و نهانی آشکارا و یقین شد
مردم روم از درختان صنوبر برای تزئین نیایش‌گاه‌های خود استفاده می‌کردند. بت‌پرستان رومی جشن ساتورنالیا (جشن خدای زحل) را در ۱۷ دسامبر برگزار می‌کردند.
در یک اشتباه رایج عامیانه، درختان تبریزی و سپیدار را برخی در گفتار صنوبر می‌گویند. از نیمهٔ دوم سدهٔ چهاردهم بدین سو این اشتباه به برخی کتابها نیز راه یافته‌است.