سلاح شوری

لغت نامه دهخدا

سلاح شوری. [ س ِ ] ( حامص مرکب ) فن سپاهیگری داشتن. عمل سلاحشور: تو در این خانقاه قلب این سلاحشوری می کنی. ( کتاب المعارف ).

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص. ) نک سلحشوری.

جمله سازی با سلاح شوری

به ذات ایزد اگر دست گیردت فردا غلام و اسب و سلاح و سوار و خیل و حشم
خنجر و زوبین سلاح چشم او شد تا مرا کشتهٔ خنجر کند یا خستهٔ زوبین کند
چو آنجا، نی صلاح جان و تن دید هزیمت را سلاح خویشتن دید
غازیان را ز پی غارت و سهم قوّت از اسب و سلاح و خدم است
هر که برگیرد سلاح از یاد او زوگریزد دشمن و صیاد او
با سلاح و اسب و با گنج و گهر کی رسی در وصل حق ای بی‌بصر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
باوانم یعنی چه؟
باوانم یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز