زبان اور شدن

لغت نامه دهخدا

( زبان آور شدن ) زبان آور شدن. [ زَ وَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) فصیح و بلیغ شدن. فُصح. ( منتهی الارب ). رجوع به زبان آور شود.

جمله سازی با زبان اور شدن

عدل تو تیغ کیا گر بفسان برزند باز تواند برید، دست و زبان لهب
ای خداوندی، که از بهر ثنای بزم تو سوسن اندر بوستان باده زبان گردد همی
چگونه بی سبب آید ز دل سخن به زبان گهر به پای خود از بحر برنمی آید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
همچنین
همچنین
میلف
میلف
پیشنهاد
پیشنهاد
دپارتمان
دپارتمان