دوران بیشین ورد

فرهنگستان زبان و ادب

{varimax rotation} [ریاضی] دَورانی متعامد از عامل ها در تحلیل عاملی که پراکنش بیشینه/ ماکسیمم بین بارهای عاملی ایجاد کند و بدین ترتیب تفسیر عامل ها را معنی دارتر سازد متـ. دَوران واریماکس

جمله سازی با دوران بیشین ورد

دور فلک به چشم تو تعلیم سحر داد تا چشم‌بند مردم دوران کند تو را
چرخ میان آب تو بر دوران همی‌زند عقل بر طبیبیت عرضه همی‌کند مجس
من آن کشیدم و آن دیدم از غم هجران که هیچ آدمئی نیست دیده در دوران
دلها تو ربایی بت من،‌ متهم خلق جانها تو فریبی مه من، شهره دوران
چیست دوران ریاست که فلک با همه قدر حاصل آن است که دایم نبود دورانش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
داشاق
داشاق
صبا
صبا
جوی
جوی
زیبا
زیبا