دود الزبل
فرهنگ فارسی
جمله سازی با دود الزبل
ز عنبر آتش حسنت نکرده دود هنوز محل رخ ز می افروختن نبود هنوز
		دود آتش پیچد اندر آبگویی در نهفت لشکر دیو و پری دارند با همکارزار
		کلبه احزان ما باریک شد از دود آه آه اگر روشن نسازی از مه رخسار خویش
		شد ز من سوخته خلقی و ز دود دل من آتشی گیرد هر روز سر کوی مرا
		دمید خط و دل سخت یار نرم نشد ز دود، دیده، آیینه تر نمیگردد
		نباشد با خروشم رعد همبر که آن از دود خیزد این از آذر